زهرازهرا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

ناز بلا

شب تنها

1390/6/25 4:17
نویسنده : مامان
369 بازدید
اشتراک گذاری

زیباسلام شیرین تر از عسلم

امروز صبح نرفتم سر امتحانم و حالم گرفته شدافسوس,اما وقتی زنگ زدم به من زنگ بزنبه مهدیه گفتن اصلا امروز امتحان نبوده و خیلی خوشحال شدم,ناهار هم فیله درست کردم که بابایی ساعت ٥ اومد و تو خواب بودیخواب.شب هم طبق قرار بابایی و دایی حسین رفتن دماوند(ویلای بابای عمو محمود شوهر خاله زهره)و من و تو و مامانی اینا رفتیم خونه ی دایی شاکرم و خیلی با دختر دایی هام گل گفتیم و گل شنیدیم,از اونجا هم رفتیم خیابون گردی و اقاجون برامون بستنی خرید که اونجا رضا(پسر عموی بابا صادق)رو با نامزدش دیدیم,تو هم تو ماشین خوابیدی و بعد رفتیم تو فضلی سبز کنار اتوبان چمران نشستیم و دایی با اقاجون بازی کرد,بعد اومدیم خونه ی مامانی و حالا من اونجام,تو هم که انگار صبحه,به رو خودتم نمی اری و داری با دایی بازی می کنی.ذنیای زیبا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نفس طلایی
26 شهریور 90 17:00
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناز بلا می باشد