بله برون فاطمه
سلام عزیز دل مامان
دیشب واسه اولین بار رفتی بله برون
مونده بودم که چی بپوشونمتتا اینکه مامانی گفت لباسی که از مکه براش اوردی رو بپوشون و منم به حرف مامانم گوش دادم{یاد بگیر گلم}
خلاصه رفتیم و دختر خاله ی مامانت بله گفت و محرم محمد اقا شد{برا خوشبختیشون دعا کن}
الانم قورمه سبزی درست کردم و منتظر بابایی ام که بیات و ناهار بخوریم(دلت بسوزه تو که نمی تونی بخوری)
الانم که خوابیدی البته عجیب نیست کلا خوب می خوابی(بین خودمون باشه به مامانت رفتی)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی