زهرازهرا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

ناز بلا

ملچ مولوچ جیگر

1390/6/30 17:11
نویسنده : مامان
1,530 بازدید
اشتراک گذاری

سلامی به گرمای نگاه قشنگ و معصومتزیبا

امروز صبح بابایی ساعت ١٠:٣٠ اومد خونه و برای مامان صبحونه اورد,منم کلی از بابایی نشکر کردم,بابایی کلی باهات بازی کرد و بعد رفت سر کار,منم مشغول تمیز کردن خونه شدم و لباس شستم و جارو کردم, تو هم خوابیدی.

برات سوپ درست کردم و ساعت ٤:٣٠ رفتیم خونه ی مامانی,آخه مامانی زنگ زد و گفت امشب شام اینجایین,کلی هم سر دختری که برای دایی در نظرش بود با هم صحبت کردیم,که اسمش نجمه ست,لیسانس کشتیرانی داره و حالا دبیره,منم هی می گفتم تو خواستگاری چی بپوشم.چشمک

تو رو هم بردم حموم زکه حسابی تمیز شدی,شب هم بابا بزرگ و دایی اومدن و بعد بابایی اومد و شام خوردیم,مامانی بهت یه کم پولکی داد و تو از اعماق وجودت ملچ مولوچ می کردی,ما کلی ذوق کردیم و بابا صادق برات ملچ مولوچ می کرد و تو هم اداشو در می اوردی.

شب هم برات بادکنک سوتی باد کردیم که خیلی ترسیدی(الهی بمیرم)بغلت کردم و ١ساعت بعد خوابیدیز.اینم یه عکس قشنگ از تو که مثل ماه می مونی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سیمین
30 شهریور 90 17:40
مامان طاها
30 شهریور 90 18:37
وااای وای چه نازه. ماشاالله چشم نخوری ان شاالله. از طرف من ببوسش و براش اسفند دود کن.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناز بلا می باشد