زهرازهرا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

ناز بلا

زهرای من

1390/9/2 16:41
نویسنده : مامان
785 بازدید
اشتراک گذاری

سلام از عسل شیرین ترم,خوبی؟قلبقلبقلبخیلی دوست دارم

پنج شنبه یعنی 19آبان بچه ی خاله مرضیه به دنیا اومد,دیروز با مامانی رفتیم دیدیمش,خیلی نازه,اسمشو گذاشتن محمد رضا.

جمعه هم از صبح رفتیم خونه ی بابا بزرگ که جشن عید غدیر داشتن,صبحونه هم حلیم خوردیم,روز خوبی بود,شب هم فامیلای بابایی اومدن خونه ی بابا بزرگ و کلی خوش گذروندیم,آخر مجلس هم تو با بابا بزرگ رفتی,اون شب با عمه جون زینب و عمه جون فاطمه کلی ظرف شستیم و بهمون مدرک لیسانس ظرفشویی دادنچشمککلی خندیدم و به عشق امام علی(ع)خسته نشدیم.

دوشنبه شب,یعنی شب عید غدیر رفتیم خونه ی بابا بزرگ و ماما بهت25000تومن عیدی داد,فرداش هم که خونه ی عمو مهدی ناهار دعوت بودیم از همه عیدی گیرت اومد,مبارکت باشه جونمتشویق

چهارشنبه 25 آبان هم عروسیه دختر خالم فاطمه بود که تو ماه شده بودی,هرکی می دیدت میگفت چقدر خوشکلی,اینم چندتا عکس از تو که عین عروس شدی                    مهربونم بهت افتخار می کنم

 


 

 

امروز صبح هم بابایی برای جمعه ساعت 6 صبح بلیط گرفت برای ایلام که ایشالا با دایی حسین و محمد بریم کربلا,وقتی بابایی بهم گفت باور نکردم,چون سپرده بودم به امام حسین که خودش جورش کنه,و حالا احتمالا آقا ما رو دعوت کنه,خیلی حال عجیبی دارم,تو هم دعا کن مامانی,بعدا میام مفصل ماجرای کربلا رو برات تعریف می کنم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نفس طلایی
2 آذر 90 19:23
سلام با وفا....... نیستی کربلا........ خوش بحالت ... این همه رفتی هیچ وقت دلم مثل الان نلرزید اما این دفعه که من رفتم الان دارم اشک میریزم ............ خوش بحالت
مامان آرشیدا کوچولو
9 دی 90 23:40
چه جیگری داری خاله ماشالله دهنم آب افتاد یه بوس محکم محکم از طرف من ازش بگیر بوس بوس
مادر کوثر و علی
14 دی 90 12:07
چه دخمل نازی ماشالله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناز بلا می باشد